بیست وهفتم شهریور در تقویم ملی کشورمان به سالروز درگذشت شهریار گره خورده و از آن بهعنوان روز گرامیداشت شعر و ادب فارسی یاد میشود. به همین بهانه در گپوگفت امروزمان با محمدکاظم کاظمی، نویسنده و شاعر افغانستانی درباره وضعیت این روزهای شعر فارسی و برخی اما و اگرهای پیشروی اهالی ادبیات در چگونگی تلاش برای پررنگتر شدن دوباره این بخش از فرهنگمان در زندگی امروز میخوانید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روزنامه ایران: در کارنامه کاری این شاعر و پژوهشگر مسئولیتها و فعالیتهای ادبی مختلفی از جمله دبیری یازدهمین جشنواره شعر فجر و عضویت در گروه علمی برونمرزی فرهنگستان زبان و ادب فارسی دیده میشود.
با توجه به دههها فعالیت مستمر شما در عرصه ادبیات چه پیشنهادی برای کاربردیتر شدن مناسبتهایی نظیر روز شعر و ادب فارسی، آن هم فراتر از تقویم ملی و فرهنگی دارید؟ به چنین مبحثی باید از دریچههای مختلف فرهنگی و اجتماعی پرداخت، با این حال معتقدم در همین شرایط فعلی هم تا حدی شاهد اثرگذاری این روز هستیم. همین که شما با من تماس گرفتهاید و درباره راهکارهایی برای جلب توجه
بیشتر مردم به مناسبتهای فرهنگی میپرسید نشأت گرفته از اثرگذاری این قبیل روزها است. البته هنوز اثرگذاری مطلوبی که باید و شاید را ندارند.
اما به قول خودتان هنوز آن اثرگذاری مطلوب را شاهد نیستیم! قدم نخست برای کاربردیتر شدن هر چه بیشتر چنین مناسبتهایی به عهده اهالی رسانه است، آنان باید برای جلب توجه مردم به شعر تلاش کنند و از طرفی برنامهریزی در راستای ارتقای جایگاه شعر در وجوه مختلف زندگی را به یک خواسته جدی تبدیل کنند وگرنه این روزها در نهایت به برپایی چند تجلیل و مراسم محدود میشوند. از سوی دیگر متولیان فرهنگی هم نباید مناسبتهای تقویمی را به برگزاری چند مراسم سخنرانی و همایش تقلیل بدهند. اما این خواسته محقق نمیشود مگر با تبیین ضرورتهای بازگشت شعر به زندگی امروز. اگر عزمی جدی برای جلب دوباره توجهها به شعر شکل بگیرد باید از هر امکان و هر بهانهای برای یادآوری شعر و اهمیت آن بهره گرفت. به کمرنگ شدن شعر در زندگی امروز اشاره کردید و اینکه میتوان به بهبود جایگاه فعلیاش امیدوار شد؛ تحقق این مسأله تنها از دریچه فعالیتهای رسانهای و عزم متولیان ممکن میشود؟ به کمک اینها مردم از تأثیری که شعر قادر است بر روح و زندگیشان بگذارد آگاه میشوند تا دیگر آن را بخشی غیرضروری از فرهنگ و ادبمان نبینند.
در این بین چه نقشی برای خود اهالی ادبیات قائل هستید؟ واقعیت این است که بخش مهمی از این علاقهمندسازی از عهده خود
شاعران برمیآید، اینکه بتوانند اثری خلق کنند که مخاطب را به سوی خود بکشاند. شاعر باید شوق شعرخوانی را در خواننده یا شنونده برانگیزد. اینکه شعر تا چه اندازه منعکسکننده دغدغههای مردم باشد نیز اهمیت زیادی دارد.
مخاطب امروزی بهرهمند از امکانات و شرایطی متفاوت از مردمی است که در زمانه حافظ و سعدی میزیستهاند، در جهان امروز که با انواع و اقسامی از سرگرمیهای نوین و تکنولوژیهای ارتباطی احاطه شده هم میتوان همچنان از بازگشت دوباره شعر به زندگی مردم سخن گفت؟ به سبب بروز تغییراتی که به آنها اشاره کردید چنین توقعی بسیار نابجاست، اما آنطور هم نیست که فکر کنیم دوره شعر و شاعری به سر آمده است. حتی در همین شرایط اگر شاعر متوجه وظایفی که جامعه و ادبیات به عهدهاش گذاشته بشود و از طرفی خواسته مخاطب را هم لحاظ کند برای شعر میتوان جایگاه بهتری را متصور شد. بهطور قطع مردم نسبت به هر هنری که بیانگر بخشی از احساس آنان باشد واکنش مثبت نشان میدهند، مسألهای که درباره دیگر هنرها، از قبیل سینما و موسیقی هم صادق است. آنهایی که مدعی بیتوجهی به مخاطبان هستند و آن را نوعی پز برای خود میدانند فراموش میشوند. جلب توجه دوباره مردم به شعر نیازمند سهضلع است؛ شاعر، مخاطب و دیگری دسترسی به امکانات ارتباطی لازم برای رساندن شعر به مردم. در ضلع سوم هم باید برنامهریزی و عملکرد حسابشدهای را در پیش گرفت. شاعر در انتخاب راه ارتباطی با جامعه هدف هم باید دقت به خرج بدهد. رسانهها هم قادر به انتشار اشعار هستند و مسئولان فرهنگی نیز میتوانند با برپایی محفلهای ادبی و حتی همایشها و مراسمهای مختلف به این ارتباط کمک کنند. رویدادهای ادبی نظیر شبهای شعر از جمله بسترهای مناسب به این منظور هستند. حتی نظام آموزشی و فضای دانشگاهی هم قدرت خوبی برای حمایت بیشتر از شاعران دارند، ناشران نیز یکی از مهمترین حلقههای ارتباطی میان شاعران و مردم هستند. هر چند در شرایط فعلی که نشر بواسطه اوضاع و احوال اقتصادی در وضعیت مطلوبی قرار ندارد نمیتوان از آن انتظار چندانی داشت.
از ضرورت انتخاب راههای ارتباطی مناسب میان شاعران با مردم گفتید، در این رابطه از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی چقدر میتوان کمک گرفت؟ استفاده از فضای مجازی یک انتخاب ناگزیر است. در شرایط فعلی شاعران میتوانند از بستر فضای مجازی برای انتشار کارهای خود استفاده کنند. منتهی بهرهمندی اهالی شعر از این تکنولوژی ارتباطی باید بیشتر متمرکز بر ارائه اشعار آنان باشد و مطالعه جدی خود را موکول به منابع مکتوب کنند. بخشی از گفتههای شما مبتنی بر ضرورت توجه شاعران به نیاز روز جامعه است که تأکید کردید هنوز برخی شاعران آن را درک نکردهاند؛ جشنوارهها و جوایز ادبی چقدر در هدایت شاعران به این سمت و سو مؤثر هستند؟ بویژه که خودتان هم برای دورهای دبیری جشنواره شعر فجر را برعهده داشتهاید و در این زمینه تجربه دارید. جشنوارهها در یک برههای مورد توجه بودند، منتهی طی سالهای گذشته مردم علاقه کمتری به شب شعرها و محفلهای ادبی نشان دادهاند و متأسفانه در بسیاری از مواقع تنها مخاطبان اینها خود شاعران مدعو بودهاند. این اتفاق نشأت گرفته از دلایل مختلفی نظیر فقدان جذابیتهای لازم است. شب شعری که با چند سخنرانی برگزار شود که مردم را جذب نمیکند. از طرفی شعری که قبلتر در فضای مجازی منتشر شده باشد دیگر جذابیتی ندارد. البته در این بین میتوان استثناهایی قائل شد، وقتی بحث شاعر مطرحی باشد علاقهمندان دیگر کاری به اینکه شعرش را قبلاً خواندهاند یا نه ندارند، شوق آنان برای دیدن او از نزدیک کافی است تا به محافل مذکور بروند. در همین سالهای اخیر و با وجود شرایطی که برشمردید، دیگر جشنوارههای فجر نظیر فیلم و موسیقی و حتی تئاتر اثرگذاری بیشتری داشته و دارند؛ چرا این بیتوجهی بیشتر معطوف به شعر شده؟ بخشی از این مسأله نشأت گرفته از تنزل موقعیت جهانی شعر است که تنها به ایران محدود نمیشود. اما نکته مهم این است که در هنرهایی نظیر سینما و موسیقی، بیش از شعر به خواست مخاطبان توجه میشود.
در چنین شرایطی و با وجود رقبای قدرتمندی که شعر دارد باز هم عدهای، از جمله اهالی ادبیات، درباره ضرورت توجه بیشتر به شعر در زندگی پرمشغله امروزی در مواجهه با مشکلات میگویند. شما چقدر به این گفته معتقد هستید؟ واقعیت این است که شعر خوب، بهره بیشتری از تخیل و جنبههای مورد نیاز روح انسان دارد، شعر مبتنی بر اصول بیش از سایر هنرها قادر است افراد را به سرچشمه فطرت و ذاتشان بازگرداند.
نگاهی نیز به دایره جغرافیایی شعر فارسی داشته باشیم که بخشهایی از شبه قاره و همچنین ایران، افغانستان و تاجیکستان را شامل میشود. برقراری تعامل میان شاعران ساکن در این کشورها چقدر به بهبود سطح کیفی و از طرفی گسترش ادبیات فارسی کمک میکند؟ نه تنها شعر، بلکه دیگر هنرها نیز در رفتوآمد میان اقوام و فرهنگهای مختلف است که رشد میکنند. با این حال شعر حداقل در قلمرو زبان فارسی و در مقایسه با دیگر هنرها از امکان بهتری برای تعامل میان شاعران برخوردار است. این امکانی است که امروزه به لطف شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در اختیار اهالی ادبیات قرار گرفته است. شعر حتی قادر است به رشد و بهبود روابط میان ملتهایی که همه یا بخشی از آنها به فارسی صحبت میکنند هم کمک کند؛ آن هم در شرایطی که برخوردار از مفاخر ادبی و فرهنگی مشترکی هستیم. البته به این شرط که از شعر بهعنوان ابزاری برای پیوند بهره بگیریم نه اینکه آن را به سازکاری برای افتراق تبدیل کنیم. اهالی شعر اگر دست به دست یکدیگر بدهند حتی میتوانند به عاملی مهم برای نزدیکتر شدن هر چه بیشتر سرزمینهای خود به یکدیگر، آن هم در وجوه سیاسی و حتی اقتصادی بشوند. در پایان قدری هم از وضعیت این روزهای شعر فارسی در افغانستان بگویید. متأسفانه زندگی فرهنگی و ادبی مردم افغانستان تحت تأثیر شرایط سیاسی قرار گرفته است. آنچنان که شعر این روزهای افغانستان تا اندازه زیادی برآمده از درد و رنجی است که بر سر ساکنان آن آوار شده و طبیعی است که جلوههای احساسی و انتقادی پررنگ تری داشته باشد. با این حال شاید جالب باشد که بدانید شاعران افغانستان بهطور کامل در جریان شعر امروز ایران هستند و تولیدات شعری کشور همسایه را در محافل ادبی خود میخوانند.
بــــرش به یاد شهریار شعر معاصر عبدالرضا مدرس زاده نویسنده و شاعر با گذشت بیش از سه دهه از درگذشت استاد محمدحسین شهریار تبریزی، نام و یاد او همچنان پابهپای شعر جاندار و دلنوازش در همه کوی و برزنهای ادب معاصر به نیکی و رسایی شنیده میشود و به بسیار کسان، از جمله مدعیان بیمایه گستره شاعری گوشزد میکند که دعوا بر سر کهنه و نو و نان به هم قرضدادنهای انجمنی نمیتواند کسی را برکشد یا فروبنشاند و برای دلپذیر نمودن و شنیدهشدن نیاز به «آن» است نه دهان! شهریار به خلاف بسیاری از سنتگرایان، کار و شیوه نیما را نفی نکرد، البته ترجیح داد که در شیوه سنتی، سمت و جانب امثال سعدی و حافظ را نگهدارد و در فضای تازه پس از مشروطه منادی «جیغبنفش» و هوادار «خروسجنگی» نباشد و تولیت حریم پاک غزل را از دست ندهد و کلید ذوق خویش را در چاه نوجوییهای عمیقاً سطحی نیندازد! با گذشت زمان و درگذشت بسیار کسان(و حتی خود شهریار) جانداری و مایهداری شعر سنتی فارسی بیشتر خود را نشان داد و این مسأله به اثبات رسید که نوسرودن، الزاماً در شکل بیرونی شعر خود را نشان نمیدهد و زیرکانی چون شهریار نیک بلدند که از ظرف سنت کدام ظرفیت هنری را برداشت کنند. اما شعر شهریار البته در نگهداشتن جانب بیرونی غزل از سوی او خلاصه نمیشود که شهریار چون هر شاعر راستین دیگر به درونمایههای شعریاش شناخته میشود و اگر غزل عاشقانه او به جای درجا زدن در بوس و کنارهای یکبار مصرف شاعرانه ، رنگ و بوی صداقت و صمیمیت دارد بدان معنی است که شاعر تبریز اگر چه از احساس لبریز است اما او بیشتر ممنون عشقی غمآویز است تا وصالی دلانگیز زیرا مرور دیوان شهریار نشان میدهد دلشکستگی و حزن شاعر پس از شکست در ماجرایی مجازی، درهایی از حقیقت را بر روی او گشوده است که دیگران یا به چنین توفیقی دست نیافته یا آن را مغتنم نشمردهاند. همینکه شاعری چون او از سوی طیفهای گوناگون در محاق انکار نمیافتد و آموزههای مندرج در شعرش کهنه نمیشود و در جایگاه یک آذربایجانی سرشناس و ذیشأن، ایران و زبان فارسی را دوست میدارد؛ بدان معنی است که این مرد نازنین و بیادعا و فروتن در آستان سربلندی، تراز و معیار دقیق و درست برای همه کسانی است که ایران و هنر و شعر و ایمان و آذربایجان را با هم و برای هم دوست میدارد. نکوداشت چنین مردی، ارج نهادن به چنان ارزشهایی است. انتهای پیام/
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه:
اهالی ادبیات
میان شاعران
فضای مجازی
تر شدن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۳۷۶۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا بلینکن میتواند اثر انگشت خود را بر تاریخ بگذارد؟
فرارو- غسان شربل؛ مدیر مسئول روزنامه "الشرق الاوسط"، آنتونی بلینکن به هاروارد رفت. او در راهروها با سایه مردی روبرو شد که چندین دهه پیش از او سکاندار سیاست خارجی امریکا بود. نام آن مرد "هنری کیسینجر" بود. او هنگام عبور از ساختمان شورای امنیت ملی و همچنین شورای روابط خارجی با همان شبح ملاقات خواهد کرد. صاحب سایه سنگین آن شبح هم چنین عاشق نگارش مقاله و تفکر طولانی در مورد آینده امریکا و موقعیت و جایگاه ان کشور در جهان بود. بلینکن اکنون در دفتر وزیر امور خارجه نشسته است.
به گزارش فرارو به نقل از عرب نیوز، کیسینجر چندین دهه پیش آن دفتر را ترک کرد، اما سایه او باقی ماند. چقدر زندگی با وجود یک سایه از گذشته دشوار است. گویی او همواره تو را مورد قضاوت و آزمون قرار میدهد. مردم نیز وسوسه میشوند تا رهبران امروز را با رهبران گذشته مقایسه کنند. امانوئل مکرون رئیس جمهور فعلی فرانسه درک میکند که تکیه زدن بر صندلی مردی که شبح اش بر سرش سنگینی میکند به چه معناست. او دشواری زندگی در سایه "شارل دوگل" را میداند.
زمان داوری میکند و صاحبان موقعیت و مقام را به سوی سرنوشت خود سوق میدهد و نتایج را زیرنظر دارد. در این میان جایی برای کارکنان عادی که مانند آب رودخانهای که به دریا میریزند به سمت فراموشی میشتابند وجود ندارد.
تاریخ صرفا اسامی افرادی که تاثیرگذار بوده و به اصطلاح اثرانگشتی از خود برجای گذاشته اند را حفظ و یادآوری میکند حتی اگر گاهی آن تاثیرگذاری با ارتکاب جنایت آلوده شده باشد. به همین خاطر است که تاریخ افرادی که در نقاط عطف اثری از خود بر جای گذاشتند فراموش نکرده است.
تاریخ "ژول مازارن" سیاستمدار برجسته ایتالیایی و امضاکننده معاهده وستفالی، معاهده پیرنه و معاهده الیوا ابزارهای حقوقی لازم برای تبدیل فرانسه به قدرت اصلی در قاره اروپا را فراموش نمیکند. تاریخ هم چنین "شارل موریس دو تالیران پریگور" که با نام تالیران شناخت میشود دیپلمات برجسته فرانسوی که در سالهایی که پیروزیهای نظامی فرانسه یکی پس از دیگری کشورهای اروپایی را تحت سلطه فرانسه قرار داد و دیپلمات ارشد ناپلئون بود و برای صلح تلاش میکرد را فراموش نمیکند.
تاریخ "مترنیخ" سیاستمدار اتریشی مبتکر نظام توازن قوا را فراموش نمیکند. تاریخ "اتو فون بیسمارک" زمامدار معروف دولت پروس، دوک لاونبورگ و نخستین صدراعظم آلمان ملقب به "صدراعظم آهنین" که توانست آلمان را متحد کرده و امپراتوری آلمان را تاسیس کند را فراموش نخواهد کرد.
تاریخ "ژو انلای" از مهمترین رهبران سیاسی معاصر چین و اولین نخست وزیر جمهوری خلق چین که به اتخاذ سیاستهای میانه روانه و به خصوص ایفای نقش در معتدل کردن اوضاع پس از انقلاب فرهنگی شهرت داشت را فراموش نخواهد کرد. تاریخ "ویاچسلاو میخائلوویچ مولوتف" و "آندرِی آندریویچ گرومیکو" وزرای خارجه اسبق اتحاد جماهیر شوروی را فراموش نخواهد کرد. تاریخ هم چنین "یوگنی ماکسیموویچ پریماکوف" وزیر خارجه و نخست وزیر اسبق شوروی را فراموش نخواهد کرد. تاریخ "سرگئی لاوروف" وزیر خارجه فعلی روسیه را نیز فراموش نخواهد کرد علیرغم آن که او در تله اوکراین افتاد.
بلینکن در هواپیمایی که او را به پکن رساند به ساعت خود نگاه کرد. زمان رو به اتمام است. تهدید باخت "جو بایدن" در انتخابات پیش رو بر سرش سنگینی میکند. دادگاههای امریکا با مردی پر سر و صدا به نام گدونالد ترامپ" سروکار دارند، اما محاکمه او باعث کاهش محبوبیت نزد هواداران اش نشده است. اگر بایدن از کاخ سفید برود بلینکن نیز با او خواهد رفت. پس از آن احختمالا کتاب خاطرات اش را مکنتشر میکند و سخنرانی خواهد کرد، اما بازنشستگی برای او وسوسه انگیز نیست. موضوع آن است که برجای گذاشتن اثر انگشت خود بر تاریخ مهمتر از ذکر جزئیات دوران تصدی مقام وزارت خارج در یک کتاب خاطرات است. برجای گذاشتن اثر انگشت در تاریخ حکم یک تمبر دائمی را دارد.
چقدر سخت است ملاقات با امپراتور چین مردی که کلیدهای کارخانه جهانی را در دست دارد و میخواهد در رتبه بندی قدرتهای بزرگ در جایگاه دوم قرار گیرد. ولادیمیر پوتین به ذهنش خطور کرد. او در جنگ اوکراین شکست نخواهد خورد، اما نبرد طولانی و پرهزینه شد.
جنگ در اوکراین نیاز روسیه به کشور "مائوتسه تونگ" را افزایش داد. به ذهن ارباب کرملین خطور نکرده بود که رقیب واقعی روسیه دریای انسانی ساکن در مرزهای آن است. پوتین از سرنوشت آمریکا فرار کرد و به سرنوشت چین گرفتار شده است. قرار ملاقات واقعا دشوار است. مردی (شی) که بلینکن با او دست خواهد داد نه با تهدید ناشی از انتخابات مواجه است و نه وسایل ارتباط جمعی و نه حتی کسی جرات مخالفت با او را دارد، زیرا حزب اش یعنی حزب کمونیست چین نیز او را همتای مائو و حتی قدری فراتر از او معرفی کرده است.
سایه کیسینجر بلینکن را تسخیر کرده است. کیسینجر قرار بود در تاریخ ۹ جولای ۱۹۷۱ میلادی در شمال پاکستان استراحت کند، اما راحتی چیزی است که دیگران را وسوسه میکند نه شخصی مانند کیسینجر. او مخفیانه عازم چین شد. این دیدار باعث شد او دانش خود را از کشوری که از آن بازدید کرده بود به امریکاییها انتقال دهد. گفتگوهای ماراتن گونه بین افراد باهوش انجام شد. طی ان کیسینجر با "ژو انلای" نخست وزیر وقت چین صحبت کرد و از او خواست تا از "ریچارد نیکسون" رئیس جمهور وقت امریکا برای بازدید از چین که آشکارا موضعی خصمانه در قبال امپریالیسم داشت و ایالات متحده را "ببر کاغذی" خوانده بود دعوت بعمل آورد. نتیجه سفر نیکسون به چین در فوریه ۱۹۷۲ شبیه وقوع یک کودتا در موازنه قوای بین المللی بود. اتحاد جماهیر شوروی چارهای جز در پیش گرفتن راه تنش زدایی با غرب نداشت امری که کیسینجر معتقد بود به زوال امپراتوری شوروی خواهد انجامید.
بلینکن اشاره کرده که متوجه شده "شی جین پینگ" عجلهای برای رویارویی با آمریکا ندارد، اما او نمیخواهد شاهد شکست پوتین باشد، زیرا شکست او بیگانگی تایوان از سرزمین اصلی چین را عمیقتر میسازد.
در هواپیمایی که بلینکن را به خاورمیانه برد او دوباره به ساعت خود نگاه کرد. شرایط فعلی سخت و خطرناک است. پژواک قتل عام غزه به قلب دانشگاههای آمریکا رسیده است. دولت بایدن در پی عملیات طوفان الاقصی به سرعت از اسرائیل حمایت کرد، اما کشتار هفته ماهه ارتکابی توسط اسرائیل فراتر از حد تحمل است. در این میان نیز ایران و اسرائیل شلیک موشکهایی را رد و بدل کرده اند. اگر خاورمیانه با یک فروپاشی کامل مواجه شود چه خواهد شد؟ آمریکا چیزی از بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل دریغ نمیکند، اما آن مرد همانند یک جنگجوی زخمی رفتار میکند. اگر او تهدید خود را مبنی بر حمله به رفح عملی کند آتش تنش احتمالا گسترش خواهد یافت.
بار دیگر سایه کیسینجر بلینکن را تسخیر میکند. کیسینجر در جریان جنگ ۱۹۷۳ میلادی یعنی جنگ رمضان یا به زعم اسرائیل یوم کیپور از اسرائیل حمایت کرد، اما عملا گزینه مذاکره را به عنوان تنها راه برون رفت تحمیل کرد. او دیپلماسی شاتل خود را راه اندازی کرد و با انور سادات و حافظ اسد منطبق با ایدههای واقع گرایانه خود در حوزه روابط بین الملل رایزنی کرد. نتیجه این رایزنیها دو توافق برای حل مناقشه بود. توافق طرف مصری صحنه درگیری اعراب و اسرائیل را تغییر داد و بعدا در را به روی کمپ دیوید و خروج مصر از بعد نظامی جنگ گشود.
موقعیتهای تراژیک نیازمند تصمیم گیریهای استثنایی هستند و نیاز به مردانی دارند که در استفاده از نقاط عطف برای ساختن سرنوشت مهارت داشته باشند. آیا بلینکن میتواند دریچهای را که به یک کشور مستقل فلسطینی منتهی میشود باز کند؟ چنین اقدامی تحولی اساسی در صحنه خاورمیانه ایجاد خواهد کرد.
آمریکا اشتباهاتی تاریخی را مرتکب شده است برای مثال، زمانی که به دولتهای پیاپی اسرائیل اجازه نقض مفاد توافق نامه اسلو را داد. امریکا زمانی دچار اشتباه تاریخی شد که طرح صلح عربی را نادیده گرفت.
اکنون نیم قرن پس از سفر کیسینجر به خاورمیانه هواپیمای بلینکن در حال حرکت است. رفع ظلمی که در حق مردم فلسطین اعمال شده این بار کودتای بزرگی خواهد بود که مرز نقشهای کشورهایی، چون ایران، ترکیه، روسیه و چین را دوباره ترسیم خواهد کرد. صلح فراگیر به خاورمیانه فرصتی برای تمرکز بر توسعه، مبارزه با فقر و تروریسم و رفع بدبختی زندگی در چادرها را میدهد. آیا بلینکن میتواند اثر انگشت خود را بر روی تاریخ برجای بگذارد همان طور که کیسینجر در بیش از یک نقطه در جهان از جمله در مذاکرات برای خروج امریکا از ویتنام آن کار را انجام داد؟ باز هم میگویم که موقعیتهای تراژیک نیازمند تصمیم گیریهای استثنایی و مردانی هستند که در استفاده از نقاط عطف برای ساختن سرنوشت مهارت دارند.